شب. خیابان. هنوز ماه بهمن است. من.
نورهای زرد کمرنگ بر گیاهها، درختها، پسرها، پسرها، و گاهی دخترها،
راهرویی که هرروز میسایندش کف جوانترین کفشها، پیر نمیشود انگار اما...
دوست دارم چراغانی زشت درختان شب را.
.
-خوشحالم که بهدنیا اومدی. هرگز الکی بهدنیا نمیان آدما.
.
نگاه میکنم از پنجره. چراغ قرمز، قرمز است. دختر سرش را به عقب تکیه داده. روی بینیاش پارچههای سفید.
سکوت.
باد. بوی سفر. صورتم میخورد به باد. یکجوری است. آشنا. آشنا است هوای بهمن با. صورتم.
یکجوری است.
-آی وانت اِ تریپ از سون از پاسیبل.
- بادگیرمو تو مترو درآوردم... یه حشرهی یکسانتی آزاد شد رفت.
.
حالا من بزرگ شدم.
این راه من را خوب میشناسد.
منهم. با تمام تاکسیهای زرد و سبزش.
یکچیزی سر جایش نیست.
یکچیزی، انگار که نیست.
یادت هست؟ آنجا بود که قدم میزدیم. شب بود. برف میآمد.
یادت هست؟ آنجا بود که قدم میزدید. قدم زدید. شب بود.
اتوبوس من را برد. و شما رفتید.
.
ساعت هفت و نیم است. آنوقتها هفت و نیم خیلی دیر بود.
یادت هست؟
شما من را نمیشناختید.
نمیشناسید.
نمیشناسند.
آنها من را نمیشناسند.
یادت هست؟
آنوقتها که ده سانتیمتر بالاتر از سطح زمین راه میرفتم. یادت هست؟
یادت هست؟ آنوقتها همه همسن بودیم و همقد.
حالا همه بزرگ شدیم و حالا همهچیز یکجور دیگری است.
یادت هست که همیشه یکچیزی سر جایش نبود؟
.
تاکسیها خسته میشوند از صدای خیابان.
آی آدمها! به خانههایتان بروید. خیابانها خستهاند. آنها هم یک هفته تعطیلی میخاهند.
.
دلم سفر میخاهد. باد بوی سفر میدهد.
یادت هست آن سفرها را؟
هنوز ماه بهمن است. آخرهایش.
امشب تو بهدنیا آمدی و من خوشحالم.
حالا دیگر همهچیز تمام شد.
ما اتاق زیرشیروانی را ترک کردیم. ما ترک میکنیم. آنها ترک میکنند. آنجا ترک میشود. ما بزرگ میشویم. گاهی تنها بزرگ میشویم.
ما گاهی خوشحال میشویم و همه میبینند.
گاهی غمگین میشویم.
ما آنجا را ترک کردیم. و رفتیم.
آنجا را، با همهی نورهای زرد خوبش. با همهی نورهای خالی گرمش. با همهی زمینهای آشنایش.
ما آنجا را با همهی سکوت تسکیندهندهاش.
خیابان به ما حمله میکند.
خیابان. نور درختها.
نور درختها را دوست دارم.
آنها زشتند.
من دوست دارم.
شب. خیابان. تاکسی.
دختر پشت پنجره است.
روی بینیاش را پوشانده. من.
باد به صورتم میخورد. بوی سفر میدهد.
.
همیشه جای یکچیزی خالیست.
.
خیابانها خستهاند.
به خانههایتان بروید.
.
.
.
3 comments:
مثل همیشه، یک متنی که فقط از جویی میشه انتظار داشت
doosesh daram
باد به صورتم میخورد. بوی سفر میدهد
Post a Comment